19. آتش


زمانه حرف قشنگی زده ست با آتش:
پدر که مرد ببارد به خانه ها آتش.

شبیه خانه ی زهرا(س) که بعد پیغمبر(ص)
رسید از درودیوار بی هوا آتش

در آن سکوت غریب و در آن قیامت سرد
هجوم فاجعه در کوچه خواست تا آتش

زبان درازکند سوی ذوالفقار علی(ع)
و تا هنوز بیفتد به جان ما آتش

حریم خانه ی زهرا(س) بلند بود از بس،
رسید لحظه به لحظه به ماسوا آتش

جزاش بود که آتش جهنمی بشود
حریص آتش و خودخواه و بی حیا آتش

سپاه سرخ و سیاهش هجوم می آورد
و رفت بعد مدینه، به کربلا آتش

حسین(ع) تا به شهادت رسید نامردان
زدند خیمه طفلان تشنه را آتش

سه ساله سوخت،زمین سوخت،آسمان ها سوخت
و سوخت چادر زهرا(س) دوباره با آتش

ندید روی خوشی را جهان بی زهرا(س)
نگاه کن که رسیده ست تا کجا آتش

..و ناگهان پر ققنوس و شعله در اروند
چنان که می زند انگار دست و پا آتش

پدر پرنده ی آبی آسمانی بود
که ریخت بر پر و بالش سه دوشکا آتش

..من و برادر و حوض و نگاه ماهی ها
و سوت موشک و ...تصویر چشم ها آتش.


18. غزال

 اللهم العن الجبت والطاغوت


گلچین ندارد

از این جماعت یک نفر هم، دین ندارد

با یاس قهرند

قرآنشان هم سوره ی یاسین ندارد

نفرینشان باد

این جمع حقی هم به جز نفرین ندارد

آن سوی این در

مادر که درد سینه اش تسکین ندارد

انگار مادر 

دیگر قراری هم در آن بالین ندارد

                                          همواره زینب

                                          امن یجیبش می رسد تا عرش هر شب

پرواز کرده

تدفین مادر را پدر آغاز کرده

تنهاست اما

شب را پدر با درد خود همراز کرده

جای غمی نیست

مادر میان قبر خود اعجاز کرده

وقتی پیمبر(ص)

آغوش خود را سوی مادر باز کرده

حتما پیمبر(ص)

با دست خود پهلوی او را ناز کرده

                                           زینب در آنجا

                                           زد بوسه بر رد طناب دست بابا.. 


17. حرم اهل بیت علیه السلام

حرم فاطمه ی معصومه سلام الله علیها


 

مانند گلی که شوق گلشن دارد

دل در حرمت میل به ماندن دارد

چون تک تک اهل بیت اینجا جمع اند

در محضرتان جامعه خواندن دارد.

 


 

16. زائر مشهدید و زائر قم



 
قصه انگار می شود تکرار، قلمم باز غرق دلشوره ست
می نویسد مگر شود آرام، تا هر اندازه ای که مقدورست:

می نشینید روی سجاده، آسمان دست بر دعا برداشت
کاش می شد که با خبر بشوید از عزیزی که از شما دورست

می شود از نگاهتان فهمید تا چه اندازه دل پریشانید
چشمتان یا به راه بیت النور یا که بر جاده ی نشابورست

باد مشرق زمین و بارانش خبر آورده از خراسانش
خبر تلخ و ناخوشایندش مثل زهر درون انگورست

زائر مشهدید و زائر قم، زائران صف کشیده اند اینجا
درب مخصوص عاشقان شما به جوادالائمه مشهور است

سوی باب الجواد می آیم، السلام علیک می گویم
ای سلیمان تر از سلیمان ها، من گدایی که کمتر از مورست..

روبروی ضریح می آیم: به جوادت قسم امام رئوف...
- هر دعا با قسم به نام شما، حتم دارم اجابتش جورست -
 

15. و روز واقعه تکرار می شود، اما...


 
اگر چه شمر زمانه شرورتر شده است
صبور واقعه اما صبورتر شده است

و روز واقعه تکرار می شود، اما
عجیب آنکه چرا سوت و کورتر شده است

که واجب است بیاید هزار محتشمی
که هرکدامش از آن یک، غیورتر شده است

به گوش می رسد از بین سوت خمپاره
صدای شیهه ی اسبی که دورتر شده است

غروب غمزده ای که دوباره می آید
و چشم منتظران ظهور، تر شده است

ضریح کوچک بانو، هجوم خمپاره
صبور واقعه اما صبورتر شده است
 



14. شروع یک انتظار شیرین



همیشه گفتم که فرق دارد هوای صبح سه شنبه هایم
سه شنبه تا جمعه من همیشه چه بی بهانه پر از خدایم

همیشه از شنبه تا دوشنبه غروب جمعه ادامه دارد
شب سه شنبه ستاره از شوق یک خبر می کند صدایم

شروع یک انتظار شیرین، طلوع فجری که راستین است
به بال پرواز یک کبوتر گره خورد " اشفعی لنا"یم

حرم دوباره چه پرخروش است و جمکرانی که سبزپوش است
در آسمان نگاه بانو، کبوترانه رها رهایم

دعای خضر از فراز کوهی که همدم ماه و کهکشان است
همیشه شب های جمعه تا صبح از این جهان می کند جدایم

حیاط خانه و آب و جارو دو استکان چای قند پهلو
به قاصدکها خبر رسیده که میهمان می رسد برایم

قسم به آرامش نسیمی که می رود سوی تاک خانه
فضا شده غرق عطر سیبی که از شما می دهد نشانه



13. با این همه قبر مادری پنهان ست


یک:

از اشک زمین چه چشمه ساری داریم

از داغ دلش چه لاله زاری داریم

با این همه قبر مادری پنهان ست

پیداست زمین راز داری داریم

دو:

از چرخش اوست روزگاری داریم

پاییز و زمستان و بهاری داریم

او در پی انتقام سیلی می گشت

پیداست زمین بی قراری داریم



12. تنها خدا به تو اذن دفاع ز مادر داد

به یاد شش ماهه ی حضرت زهرا(س)


آسمانی ترین غزل ها را٬ می سرایم برایت ای مادر

واژه ها را یکی یکی از دل می نشانم به پایت ای مادر

 

بند بند وجودم از عشقت٬ همه ی تار و پودم از عشقت

ای تو معنای آفرینش من٬ آفرینش فدایت ای مادر

 

قلب و روحم قرین آرامش با نماز و دعا و تسبیحت

می شوم هم نوای قرآن و سجده و ربنایت ای مادر

 

پرده ای بین تو٬ خدا٬ من نیست٬ درد دل هات را شنیدم من

غصه های غریبی باباست در طنین صدایت ای مادر

 

غصه های پدر عجب دردی ست٬ آخرین روز آن نبرد عجیب

یادت آمد چه با پدر کردند٬ یا که با دست هایت ای مادر

 

یادم آمد که آسمان ترسید تو ولی عاشقانه جنگیدی

تو رجزخوان دفاع می کردی از پدر از ولایت ای مادر

 

تو رجز خواندی از خودت گفتی: فاطمه دختر نبی هستم...

گوش این قاریان بی قرآن نیست با حرف هایت ای مادر

 

ناگهان حمله٬ در٬ لگد٬ آتش٬ بارالها به من اجازه بده...

و شدم در ادامه ی مقتل سپری بر بلایت ای مادر


11. خورشید همیشه عاشق آیینه ست

به شوق بانوی آیینه ها ٬ فاطمه معصومه سلام الله علیها


یک: ...آیینه

همسایه ی چشم هام شد آیینه

با یاد تو صبح و شام شد آیینه

آن قدر شکستی و شکستی بانو

ایوان حرم٬ تمام شد آیینه

دو: ...و آیینه در انتظار خورشید هشتم(ع)

خورشید نتابید و رخت غمگین است

این عشق میان تو و او دیرینه ست

از روز تولد تو دنیا فهمید

خورشید همیشه عاشق آیینه ست


10. حقیقت

به شوق رسول رحمت (ص) 


. حقیقت یک

عطر تو میان صخره ها مانده هنوز

تصویر تو در کوه حرا مانده هنوز

از لحظه ی دیدن تو تا این ساعت

انگار دهان کوه وا مانده هنوز

. حقیقت دو

انگار که با دیدن تو هُل کرده

- بیچاره چقدر هم تحمل کرده -

ابلیس که دید آدم از نور تو است

یک دفعه حسادت دلش گل کرده

. حقیقت سه

از هر چه گل است تو سرآمد هستی

با عطر بهشتی ات زبانزد هستی

عطر تو برای کعبه پر خاطره است

زیرا که تو همنام محمّد هستی